امام علی(ع) و سلمان-مدح
کنج نخلستان تو تنها بودی و مردی رسید
چاه بود و دردهای تو که همدردی رسید
تا که می آید درِ آغوش تو وا می شود
در برش می گیری و «سلمانُ منّا» می شود
باز لبخندت به او دارد خوش آمد می دهد
به به! این سلمان عجب بوی محمد می دهد
رو به او می گویی ای هم صحبت دیرین ما!
یادگار یاس ما، یادآور یاسین ما!
تا در این غربت به دیدارم می آیی، با وفا!
بر مشامم می رسد هر لحظه بوی مصطفی
جمع مان برگرد محبوب خدا یادش به خیر
روزهای رزم و شب های دعا یادش به خیر
آمدی مست و شدی با یک نظر دیوانه اش
دیدی آن مهر نبوت تا میان شانه اش
تشنه بودی آنقدر تا از شراب احمدی
روز و شب لاجرعه ساغر پشت ساغر می زدی
از عرب ها طرز قرآن خواندن تو بهتر است
همدلی سلمان ما از همزبانی خوشتر است
سر تراشیده تو هم همراه مقداد آمدی
پیر آرامش چه دیدی تا به فریاد آمدی
پیش چشمت خاتم خورشید را دزدیده اند
ساغر میخانه ی توحید را دزدیده اند