سفارش تبلیغ
صبا ویژن

امام حسین(ع)-مناجات


ای‌ که‌ غارت‌ زده‌ کردی‌ دل‌ پر غوغا را

موم‌ کردی‌ به‌ کف‌ خویش‌ دل‌ شیدا را 

همه‌ با نال?‌ من‌ سوی‌ تو پرواز کنند

سگ‌ کوی‌ تو به‌ معراج‌ برد دل ها را 

اشک‌ بر آتش‌ دل‌، شعل?‌ صد چندان‌ است‌

 عاقبت‌ آتش‌ عشق‌ تو بسوزد ما را

نوکرانت‌ همه‌ بیچار?‌ هجران‌ تواند

 زآنکه‌ بیچاره‌ کند داغ‌ غمت‌ زهرا را

جگری‌ هست‌ مرا سوخته‌ از بی‌ کسی‌ات‌

تو مرا سوختی‌ و من‌ هم?‌ دنیا را

ارثم‌ از خواهر تو نال?‌ مستان?‌ اوست‌

زینبت‌ داده‌ به‌ من‌ این‌ هنر زیبا را

در دم‌ تیغ‌ غمت‌ آب‌ حیات‌ است‌ حیات‌

کشت?‌ تیغ‌ غمت‌ زنده‌ کند عیسی‌ را

با من‌ ای‌ نور خدا بهترین‌ از این‌ راه‌ بیا

 ای‌ که‌ انداخت‌ خدا در ره‌ تو موسی‌ را

نه‌ من‌ از پیچش‌ گیسوی‌ تو مست‌ آمده‌ام‌

خم‌ گیسوی‌ تو بیچاره‌ کند مولا را

بسکه‌ فریاد زدم‌ نام‌ تو را آب‌ شدم‌

که‌ مگر آب‌ رسانم‌ جگر سقا را


حضرت علی اکبر(ع)-شهادت

 

بیا و بال‌ و پر بست? مرا واکن‌

بیا و پر زدنم‌ را کمی‌ تماشا کن‌

بیا و راهی‌ جبهه‌ نما مرا بابا

بیا و جیر?‌ جنگی‌ من‌ مهیا کن‌

بیا بسیجی‌ خود را به‌ جبهه‌ کن‌ اعزام‌

بیا و اذن‌ جهاد مرا تو امضا کن‌

نوشت‌ نام‌ قشنگی‌ به‌ روی‌ سربندم

‌ نظر ز مهر و محبت‌ به‌ نام‌ زهرا کن‌

کنار پیکر من‌، آمدی‌ اگر بابا

به‌ حال‌ خویش‌ نما رحمی‌ و مدارا کن‌

میان‌ لشگر دشمن‌، اگر رهم‌ گم‌ شد

 میان‌ حلق?‌ خنجر مرا تو پیدا کن‌

ز بین‌ آن‌ همه‌ زخمی‌ که‌ بر تنم‌ آید

 برای‌ بوس?‌ خود ای‌ پدر رهی‌ وا کن‌

برای‌ بردن‌ جسمم‌ به‌ سوی‌ دارالحرب‌

عبای‌ هاشمی‌ خویش‌ را مهیا کن


حضرت عباس(ع)-شهادت

آمدم‌ با چه‌ شتابی‌ ز حرم‌ در بر تو

با امیدی‌ که‌ ببینم‌ رخ‌ جان‌ پرور تو 

سر و مشک‌ و علم‌ و دست‌ تو از هم‌ چو گسست‌

دشمنم‌ گفت‌ که‌: پاشید ز هم‌ لشگر تو

نیست‌ تقصیر فرات‌ این‌ همه‌ شرمندگی‌ات‌

خشک‌ شد دیده‌اش‌ از ریختن‌ ساغر تو

گر که‌ از شرم‌ سر از سجده‌ نیاری‌ بالا

پس‌ چسان‌ تیر بر آرم‌ ز نگاه‌ تر تو

از غم‌ مشک‌ ز بس‌ دید?‌ تو خونبار است‌

ریخته‌ خون‌ چو نقابی‌ به‌ رخ‌ انور تو

بیش‌ از این‌ تا که‌ تو احساس‌ به‌ غربت‌ نکنی‌

 مادرم‌ فاطمه‌ آمد عوض‌ مادر تو

شده‌ مجموعه‌ای‌ از خاطره‌ پا تا به‌ سرت‌

 یاد حیدر کنم‌ از زخم‌ عمیق‌ سر تو

کمرم‌ راست‌ نگردد ز چنین‌ خم‌ شدنت

‌ با چه‌ رویی‌ ببرم‌ سوی‌ حرم‌ پیکر تو

روضه‌ خوانان‌ عطش‌ از عطشم‌ دم‌ نزنند

که‌ دهند، شرح‌ لب‌ و دید? خشک‌ و تر تو


امام حسین(ع)-شهادت

نازم آن زنده شهیدی که بر داور خویش

سازد از خون گلو تاج و نهد بر سر خویش

تا دهد صبح ازل، هدیه به سلطان ابد

به سر دست برد جسم علی اکبر خویش

تا شود مُهر نماز ملک اندر ملکوت

ریخت بر بام فلک خون علی اصغر خویش

می رود راه خدا با سر خود بر سر نی

چون به زیر سُم اسبان نگرد پیکر خویش

از پی حفظ حریم حرم حرمت دوست

به اسارت سر بازار برد دختر خویش

با سر آید جلوی محمل زینب که کند

هدیه ی راه خدا خون سر خواهر خویش

آن سلیمان که اگر خاتم از او خواهد دیو

بند انگشت دهد، همره انگشتر خویش

در شگفتم چه جوابی به خدا خواهد داد

قاتل او چو در آید به صف محشر خویش

آب مهریه ی زهرا و جگر گوشه ی او

باز، پیغام عطش می دهد از حنجر خویش

چشمه ی چشم"ریاضی"گهر از خون جگر

ساخت تا هدیه ی آن شاه کند گوهر خویش


امام حسین(ع)-مناجات

 

ما را شهید اشک و محن آفریده اند

عاشق تر از اویس قرن آفریده اند

امر خدای عزوجل بوده در ازل

ما را برای سینه زدن آفریده اند

××× 

ما را ز خاک کرببلا آفریده اند

با ذوق چشم های خدا آفریده اند

ما را ز خاک و یکصد و ده خمره ی شراب

تنها به عشق آل عبا آفریده اند